پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر

پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر
همه ما یکی از چنین شب هایی را سپری کرده ایم- مادر مهربان ما داستانی وحشتناک را برایمان تعریف کرده است یا هنگام دیدن صحنه ای وحشتناک از یک فیلم، چشمان خود را نبستیم. تمام اتفاق به طور ناگهانی و در نیمه شب رخ می دهد، چون بید می لرزید و از ترس عرق کرده اید؛ و یا با تمام سرعت به سمت اتاق والدین تان می دوید. با این وجود، بسیاری از ما به اندازه کافی خوش شانس بوده ایم تا با چنین ترس هایی روبه رو نشویم یا می شویم؟ … در اینجا از پنج موجود ترسناک نام می برم که از دین و اعتقادات مذهبی ما نشآت گرفته اند.

گولیم (آدم مصنوعی و خودکار)
در واقع، این هیولای افسانه ای یهودی، در ابتدا، برای افراد خوب مبارزه می کرد. عقیده بر این است که اگر شخصی به اندازه کافی به خداوند نزدیک باشد (معمولا یک خاخام، ام صلاحیّت ضروری نمی باشد)، تا حدّی و به میزان کم، از قدرت او برخوردار است. در این صورت، فرد مذکور می تواند یک نیمه انسان را از خاک خلق نماید؛ این کار را با نوشتن چند حرف بر روی سرش، یا با قرار دادن تکه ای کاغذ که کلمه ای جادویی بر رویش نوشته شده است در دهانش، انجام می دهند.

 
سپس، این موجود را می توان با خراش دادن حروف، یا نوشتن حروف کلمه جادویی به صورت دیگر، آن را غیرفعال نمود. برای مثال، کلمه عبری ایمت (emet)، یعنی حقیقت، با از دست دادن یک حرف تبدیل به میت (met)، یعنی مرگ، می شود. متاسفانه، این موجود خلق شده، قادر به صحبت کردن نیست، و معمولا به سراغ خالق خود رفته و او را می کُشد، و دستورالعمل ها را به معنای واقعی کلمه اجرا می کند (این امر تا حدّی مزاحمت ایجاد می کند).
 
 
معروف ترین مورد ادعایی گولیم از قرن شانزدهم میلادی نشأت می گیرد، هنگامی که یهودا بین بیزال، از قدرت جدید خلق کردن خود به عنوان سرویس گارد مخصوص مجانی، برای محافظت کردن از خود در مقابل ضد سامی های شرور در محله کلیمی های پراگ استفاده کرد. با این وجود، این طور به نظر می رسد، پس از آنکه گولیم با غیرت، حادثه ای تند و زننده را در کنیسه رقم زد، از کار اخراج و بیرون انداخته می شود (همان طور که پیشتر اشاره شد، نمونه استاندارد زیبایی در داستان گولیم به شمار می آید).

 

پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر
 
ضحاک (اژی دهاک)
در ادبیّات دین زرتشت، ضحاک، که همچنین با عنوان اژی دهاک نیز شناخته می شود، یکی از اژی ها (مارهای بزرگ یا اژدها) می باشد که حکومتی سراسر وحشت را در جهان بر عهده می گیرد. او هیولایی شبیه به مار است که سه سر، سه دهان، و شش چشم دارد؛ که ظاهرا در قلعه ای صعب العبور و در جایی در بین النهرین زندگی می کرد.
 
جایی که او از خدایان قوی تر آب و باد برای کمک به سرگرمی های خود، کمک می خواست؛ یعنی خالی کردن کره زمین از انسان ها، دزدیدن گاوها، جادوگری، و جمع آوری تمامی گناهان موجود در جهان (نام او به معنای داشتن ده گناه است). او مخلوق پدر گناهان، آنگراماینیو، است که او را برای مقابله با حقیقت خلق نمود. ضحاک، تا حدّی تحت نفوذ پدرش قرار داشت، و حداقل بخشی از ویژگی هایش را از مادرش به ارث برده بود- اوداگ (او عاشق زیبایی پسر خود شد، و خواهان برقراری رابطه جنسی با او بود). ضحاک به یکی از شرورترین و بانفوذ ترین و مخوف ترین چهره های شیطانی دین زرتشت، تبدیل شد.
 
 
او جهان را با جادوگری و کمک شیاطین برای بیش از 1000 سال اداره کرد؛ این اتفاق پس از مرگ پادشاه خوبی ها یعنی جم (جمشید)، ایجاد گشت. سلطنت او به طور ناگهانی به پایان رسید، هنگامی که فریدون، تعقیب کننده ای که 9 سال به دنبال او بود، تا حدّ مرگ کتک زده شد و سپس در کوه افسانه ای زندانی گشت. ضحاک، هرگز واقعا کشته نشد، زیرا بدن او پُر از شیاطین کوچک بود که اگر به دست فریدون کشته می شد، آنها آزاد شده و جهان را در بر می گرفتند. نزدیک به پایان جهان/ روز قضاوت، مرگ او و اجازه رهایی این شیاطین صادر می شود، امّا در نهایت در رودخانه آتشین ایوهسوت کشته می شوند.
 
 

پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر

 

جن
بسیار متفاوت از ژانر نیکوکارانه و کمیک علاء الدین در دیزنی، جن، با توجه به آموزه های دین اسلام، در جهانی موازی با جهان انسان ها زندگی می کند. آنها در همان زمانی متولد شدند که خداوند انسان ها را آفرید، امّا بر خلاف انسان که از خاک خلق شده است، جن ها از آتش به وجود آمده اند. انسان ها قادر به دیدن این موجودات برآمده از آتش نیستند.
 
جن ها را می توان در سه گروه، طبقه بندی نمود: جن هایی با بال، جن هایی شبیه به سگ یا مار، و جن هایی که بی وقفه بر روی زمین سرگردان هستند. شیطان نیز یک جن است که با اراده خود انتخاب کرد که از فرمان خداوند نسبت به تعظیم از حضرت آدم، سرپیچی نماید، و تبعید به جهنم را برای همیشه بپذیرد. البتّه، این اتفاق سبب شد تا شیطان به دشمن مادم العمر انسان ها تبدیل شود. جن ها، بیشتر اوقات به خاطر شهوت، شیفتگی، انتقام، یا به عنوان علاقه برای انجام کارهای جادویی سیاه، یا تظاهر به انسان بودن برای آنکه آنها را فریب دهند، انسان ها را دزدیده و می ربودند.
 
 
آنها با قوانین منحرف و واقعا مسخره، معاملات استادانه ای را با انسان ها به راه می انداختند، و هنگامی که می دیدند آنها نمی توانند مطابق با قوانین ساختگی آنها روز بگذرانند، شروع به آزار و مجازات آنها می کردند و از این کار لذّت می بردند. علاوه بر این، هر شخص نیز از جنی اختصاصی برخوردار است که در تمام عمرش او را به انجام کارهای بد و شرورانه ترغیب می نماید.

 

پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر
 
لیلیث
در دین های مسیحیت و یهودیت، لیلیث، به طور موقت به عنوان اوّلین همسر حضرت آدم برچسب زده شده است. او حامل بیماری، مرگ، و ناباروری می باشد. این طور گفته می شود که لیلیث، نسبت به نگرش های زن گریزانه حضرت آدم در باغ عدن، بسیار ناراحت و غمگین شد. و او را در باغ عدن تنها گذاشت (بهترین رفتار یک همسر تلقی نمی شود).
 
لیلیث، در سفرهای خود به خارج از باغ، چشم های فرشته مقرب ساموئیل را به سوی خود جلب کرد. آنها عاشق یکدیگر شدند، و فرزندانی نیمه انسان- نیمه فرشته به دنیا آوردند. خداوند به مجازات این ترک کردن، هر روز 100 عدد از فرزندان شیطانی آنها را می کُشت. کاری که سبب نشد تا رفتارهای هرزه مانند لیلیث و ساموئیل کاهش یابد. خداوند از این نافرمانی به شدّت ناراحت شد و ساموئیل را عقیم نمود. لیلیث که به لحاظ جنسی از ساموئیل نا امید شد، رو به مردان دیگر آورد؛ مردانی که شبها از لحاظ جنسی فعّال هستند (احتلام). لیلیث امروز در جهان سرگردان است تا با مردان خواب همخواب شود.
 
 
بنابراین، او را ساکوبوس (جن یا دیو ماده ای که به صورت زن در آمده و با مردان همخواب می شود) می نامند، امّا او در این مکان متوقف نمی شود- امّا او می تواند نوزادان را نیز بدزدد (پسران برای هشت روز و دختران برای بیست روز). مگر آنکه آنها لباسی جادویی پوشیده باشند که از چشم های دزدانه او در امان بماند. در اسطوره های مدرن، لیلیث تجسمی از شهوت مردانه تلقّی می گردد؛ همسر شیطان، مرید همجنس گرای شیاطین، و زنان جنگجویی که آگاهانه به دنبال سقط جنین می روند. او را خون آشام، جادوگر کودک دزد، و مادر تمام گرگینه ها نیز می دانند.

راکشاسا
ریشه این هیولا از براهما سرچشمه می گیرد، این تناسخ مرحله دوم افراد بسیار شرور است که از آدم کشی در جهان لذّت می برند. در ادبیات هندو و بودائیست، از آنها به عنوان ارواح سرکش و بدخیم یاد می شود؛ شبه انسان های فراطبیعی که به طور خاص نژاد بشری را ترسانده و مرعوب می نمایند. گفته می شود، این موجودات جادوگر بوده و تجسمات را تغییر می دهند.

 
آنها تهدیدی واقعی و خطرناک برای انسان ها به شمار می آیند، زیرا آنها تعداد زیادی از انسان ها را می خورند (آنها به طور مضحکی بلند بوده، ناخن های سمّی دارند، و دندان هایی تیز و برّنده). راکشاسا باکاسورا، نیازمند انتقال منظمی از قوانین گوناگون می باشد (از جمله شخصی که مسئولیت این انتقال را بر عهده بگیرد)، از سوی مردمی که او را احاطه کرده اند تا بتواند صلح را حفظ نماید. یکی از راکشاساهای معروف، راوانا است، که می گویند ده سر دارد- و در نتیجه، ده دهان نیز دارد که با آنها مردم را می خورد.
 
 
در رامایانا، همسر رامای قهرمان، سیتا، را می دزدد و او را اسیر خود نگه می دارد (با این وجود، نگران سیتا نباشید؛ رامای قهرمان و باند قدرتمند میمون هایش او را نجات می دهند). آنها همچنین با انسان ها همخواب می شوند؛ برای نمونه در رابطه با هیدیمبی، خائن و خواهر راکشاسا هیدیمبا (والدین آنها ظاهرا غیر قابل تصور بودند)، و قهرمان باهیما، که از یک نیمه راکشاسایی به نام گاتوکاچا به دنیا آمده بود و سرانجام در نبرد کوروکشیترا، مبارزه را به پایان رساند.

 

پنج هیولایی که در دین ریشه دارند + تصاویر

راهنمای اقامت و مهاجرت
بیوگرافی هنرمندان